سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
دختر باباش
 

 
 
از: فاطمه  ::  86/7/25 ::  3:22 عصر

سلام چند وقته دیگه حوصله نوشتن ندارم . یعنی نوشتنم نمی یاد، شدم یه کپی بردار ماهر!  البته کپی برداری همچین بدم نیستا خودم که خوشم اومده!!

 کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه میکرد
زنی در حال عبور او را دید . او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم
کودک گفت:می دانستم با او نسبت دارید ...

 


 

 


  نظرات شما()


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه |شناسنامه|ایمیل
وبلاگ من
 
 
 
 
 
 
دختر باباش
فاطمه
من منم دیگه!
 
دختر باباش
 
گل دختر - به روز رسانی :  5:9 ع 97/3/11
عنوان آخرین نوشته : چگونه در مصاحبه ورودی حوزه شرکت کنیم؟











نقد ملس - به روز رسانی :  10:32 ص 89/11/10
عنوان آخرین نوشته : کلاس

دفتر توسعه ی وبلاگ های دینی - به روز رسانی :  7:33 ع 86/10/9
عنوان آخرین نوشته : به سوی نور
 
رند
جک اس ام اس ....
 
یــــاهـو
 
قدم اول!
اردوی طهورا
رمضان
کودک